گردان حضرت معصومه (س)

گردان پژوهشی ادبی حضرت معصومه (س)

گردان پژوهشی ادبی حضرت معصومه (س)

 

«مروری بر مبانی سوره توحید در انقلاب اسلامی!»


اوضاع جامعه دگرگون شده بود! ظلم که به نهایت رسیده باشد، صدای همه را درمی­آورد! بزرگ و کوچک، پیر و جوان! زن و مرد!

همه متفق القول می­گفتند که خیلی چیزها باید تغییر کند! اصلا انقلاب لازم است! از ملی­ گرایان افراطی و راست گرفته تا جماعتی از چپ­ ها! نهضت آزادی­ ها، ملی مذهبی­ ها، رفورمیست­ ها و اصلاح طلبان، چریک های فدایی خلق، سازمان مجاهدین(بخوانید منافقین!!)، مارکسیست­ها و.....

راستی ­ها می­ گفتند: ببینید عزیزان من! غرب را ببینید که با مبانی لیبرال دموکراسی به کجاها که نرسیده است!! آنها آمده اند و با رفورم­ ها و اصلاحات خود ساختارهای جامعه را دگرگون کرده­ اند بدون اینکه خون از دماغ کسی بیاید! رییس جمهور دارند، مجلس دارند، نخست وزیر و... نه مثل ما تشریفاتی!

باید مطالبات سیاسی خود را بر راه­کارهای پارلمانیستی و اصلاحات مسالمت آمیز فرهنگی و  اقتصادی بناکرد! باید ذره ذره عمل کرد و فرهنگ مترقی غربی که زیربنای لیبرال دموکراسی است را پیاده کرد! اگر می­خواهیم مردم در صلح و آرامش زندگی کنند باید روش حکومت داری آن­ها را پیاده کرد! اصلا با ادامه اقدامات مدرنیزاسیون رضا شاهی!! اهداف ما محقق خواهد شد!

از آن طرف اما چپی­ ها حکایت دیگری داشتند! می­ گفتند: اصلاحات دیگر چه صیغه ای است؟!! مبارز و انقلابی یعنی چریک! باید یک سازمانی تشکیل دهیم که موتور محرک توده باشد و تور اختناق رژیم را پاره کرده و آن را سرنگون کند! این عده مبارزه می­کنند و خلق را به برابری و مساوات و آزادی می رسانند! مانند اتحاد جماهیر شوروی! همه در آنجا در برابری کامل به سرمی­ برند! امنیت، مساوات، برابری طبقه کارگر و محروم با اشراف زادگان! این­ها رویای ماست که برای آن باید جان داد! پس تنها مشی مبارزه مارکسیسم است و لاغیر! مبارزه هم باید مبارزه مسلحانه باشد! «ترور»!!! این راه­کار ماست!

در میان این همه هیاهو و تئوری و نظریه! تنها یک مرد برخواسته بود! که بلند فریاد می­زد! ای مردم! علماء! روحانیون! به هوش باشید «اسلام» درخطر است! این مرد خائن است! دو دستی کشور را به اجانب و آمریکایی ها تقدیم کرده است! مردم باید به هوش بیایند! باید بدانند که در اطراف آنها چه می­ گذرد! هرچه هست از درون ملت باید بجوشد! نه می­ توان به آمریکا و غرب دل­ خوش کرد، نه به شوروی و شرق! ما هرچه بدبختی می­ کشیم از همین وابستگی­ مان است! مردم اگر آگاه شوند خود به میدان می‏ آیند! ما باید مردم را آگاه کنیم! اگر مردم آگاه شوند روزی همین کودکانی که در کوچه ها بازی می­کنند و در گهواره ها به سر می­برند! قیام می­ کنند! راه ما، راه اسلام است! عزت ما در گرو اسلام است! ما رسم مبارزه را از اباعبدالله آموخته ایم! خون بر شمشیر پیروز است! سیاست ما عین دیانت ماست! جدایی دین از سیاست معنا ندارد!

در این غوغا و وانفسا، عده ای آخوند مقدس نمای واپس گرا!! همان­ هایی که سال های سال حوزه دیده و در حجره های نمور سال­های سال درس و بحث داشتند! می­ گفتند: چه می­ گویی مرد که شاه خائن است؟!! شاه شیعه است!! تو با چه مجوزی می­ خواهی انقلاب کنی؟! شاه ظالم شیعه خیلی بهتر است از....

از آن طرف فقه و دین و اسلام را دست­ مایه شبهات خود کرده بودند که «شاه سایه خداست!». با گوشت و پوست نمی­توان مقابل توپ و تانک ایستاد! ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم! جواب خون مقتولین را چه کسی می‏دهد؟! فردای قیامت چگونه در محضرخدا می­خواهی پاسخگوی خون­ هایی باشی که برزمین ریخته ای؟! چگونه در محضر رسول خدا احتجاج می­کنی که خون انسان­هایی که محقون الدم اند را به هدر داده ای!؟[1]

چپی ها هم کما بیش همین ها را می­ گفتند: چه حرف­ها می­ زند این مرد! اصلا مگر اسلام علم مبارزه دارد؟! معلوم است که ندارد! مارک و لنین می­ دانند! این مرد حتما دیوانه است! مبارزه باید مبارزه خلق و طبقه محروم کارگر و پوتریا!! بر علیه برژوازی باشد! عدالت دیگر چه صیغه ایست؟!! همه جا باید مساوات باشد!! در غذا، در مسکن در لباس و... مبارزه هم باید مبارزه مسلحانه باشد! تنها و تنها مبارزه مسلحانه راه حل است! دین و اسلامی که این مرد از او حرف می­زند تنها کاری که می‏کند از بین بردن روحیه مبارزه است! مردم را به هوای آخرت و... خام می­ کند.

عده ای از آن­ها نیز؛ که بینابین نطق های غرا و انقلابی خوداگر  از اسلام و اسطوره های اسلام حرف می­ زدند همه چیز را درچارچوب توده و کمون و... تفسیر می­ کردند! می­ گفتند: حسین قهرمان مبارزه علیه برژوازی است! نماد انقلاب علیه.. اگر می­ خواهید کشور خود رابسازید و انقلاب کنید باید از تعالیم مارک و لنین و استالین پیروی کنید و لاغیر!

و راستی ها هم به اسلام در خطر است می­ خندیدند! که ما را چه به اسلام! اصلا غرب از همان زمان که دین نداشت پیشرفت کرد! پس برای ما نیز چنین است!

اما او.... گویی به جایی فراتر از شرق و غرب اتصال داشت! به قدرتی قدرتمندتر از آمریکا و انگلیس و شوروی که این چنین فریاد می­کشید: «آقا فکرى بکنید براى این مملکت؛ فکرى بکنید براى این ملت. هى قرض روى‏ قرض بیاورید؟! هى نوکر بشوید! البته دلارْ نوکرى هم هست! دلارها را شما مى‏ خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسى حق ندارد به آمریکایى‏ ها بگوید بالاى چشمت ابرو! لکن شماها استفاده‏اش را بکنید؛ مطلب این طور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانى که مى‏ گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و اللَّه، گناهکار است کسى که داد نزند؛ و اللَّه، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند. به داد اسلام برسید! اى سران اسلام، به داد اسلام برسید اى علماى نجف، به داد اسلام برسید اى علماى قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام! اى ملل اسلام، اى سران ملل اسلام، اى رؤساى جمهور ملل اسلامى، اى سلاطین ملل اسلامى، اى شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه آمریکا برویم، چون ملت ضعیفى هستیم؟! چون دلار نداریم؟!  آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثها ست! با آمریکاست.»[2]

«آقا! من به شما نصیحت مى‏ کنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مى‏ کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! این قدر با ملت بازى نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست مى ‏گویند که شما مخالفید، بد فکر مى‏ کنید. اگر دیکته مى‏ دهند دستت و مى‏ گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بی خود، بدون فکر، این حرف ها را مى‏ زنى؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو مى‏ گویى؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را مى ‏بوسد؟ دست حیوان نجس را مى‏ بوسد؟ چرا تبرک به آبى که او مى‏ خورد، مى‏ کنند؟ حیوان نجس را این کار مى‏ کنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ خدا کند که مرادت این نباشد؛ خدا کند که مرادت از اینکه «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند»، مرادت علما نباشند و الّا تکلیف ما مشکل مى‏ شود و تکلیف تو مشکل مى ‏شود. یک قدرى عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن این طور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علماى مذهب؛ اینها صلاح ملت را مى‏ خواهند؛ اینها صلاح مملکت را مى‏ خواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردى؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردى آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال مى‏ک نید؟ چرا نشر اکاذیب مى‏ کنید؟ چرا اغفال مى‏ کنى ملت را؟ و اللَّه، اسرائیل به درد تو نمى‏ خورد، قرآن به درد تو مى‏ خورد امروز به من اطلاع دادند که بعضى از اهل منبر را برده‏ا ند در سازمان امنیت و گفته‏ اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه مى‏ خواهید بگویید، یکى شاه را کار نداشته باشید؛ یکى هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکى هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه مى‏ خواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتارى داریم از این سه تاست تمام گرفتارى ما» [3]

دائما فریادبرمی­ آورد که اسلام راه نجات ماست! « کمونیستى یک مخدرى است براى مردم. نه این است که یک چیزى، یک حلِ عقده‏اى مى‏ کند. مگر مى‏ شود کسى که خودش آدم نیست براى آدمها کار بکند؛ مگر مى‏ شود که یک مسلح غیر صالح براى مردم ضعیف کار بکند. کمونیستى براى این است که مردم را بازى بدهند. مگر مى‏ شود کسى به مبادى غیبى اعتقاد نداشته باشد و در فکر مردم باشد و در فکر اصلاحات؟ بازى است همه‏ اش. تمام این مفاسد براى اسلحه دار بودن غیر صُلَحاست. صلحا باید اسلحه داشته باشند. عدالت، شرط اصلى زمامداران اسلام‏ است. اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضى‏ اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه‏ اش هم باید عادل باشد- از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ وُلاتشان هم باید عادل باشند. این وُلاتى که در اسلام مى‏ فرستادند، والی هایى که مى ‏فرستادند به این طرف و آن طرف، امام جماعتشان هم بود، باید عادل باشد. اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدى است که دارید مى‏ بینید. اسلحه دست اشخاص غیر صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بى‏ا نصاف، بى‏ عدالت‏»[4]

«اسلام دین ترقى است. قرآن روش ترقى و شکوفایى انسان است. ببینیم مخالفت با رژیم شاه بر سر چیست؟ او یک رژیم وابسته و تابع امریکاست و برنامه‏ هاى آن کشور را در ایران به اجرا مى‏ گذارد و این برنامه‏ ها، ایران را به نابودى کشانده است. او براى حفظ تعادل، بخشى از منابع ثروت کشور را در اختیار روسها گذاشته است. اسلام مى‏ خواهد ایران مستقل باشد. اسلام در چنان حدى از کمال است که از ابتداى طلوع، پیشرفت خود را بر بحث آزاد و مبارزه با سانسورها بنا گذاشته است. واقعیت این است که در ایران برخورد میان نیروهاى محافظه کار و مترقى در کار نیست، برخورد میان تمامى ملت است- که نه تنها حق مشروع خود را براى ترقى واقعى طلب مى‏کند، بلکه خواهان حق حیات خویش‏ است- با رژیمى که عامل بى‏ چون و چراى امریکاست و موجودیت ایران را به خطر انداخته است.»[5]

آری! چنان می­ نمود که ترجمان سوره توحید است! در حرف و سخنش، در جذبه نگاهش، در فریادش، در قیامش، در قعودش، در...  

چیزی را می­ طلبید که هیچ کس به دنبال آن نبود! پی­ ریزی نظامی توحیدی! مبتنی بر اسلام، برخاسته از دل مردم، برای مردم! مبتنی بر سوره توحید که می­گوید: « قل هو الله احد!!»  بگو! بلندتر بگو! ابراز کن! که خدا تنها احد است! تنها صمد است که دست نیاز همگان به سوی اوست؛ اوج قدرت­ها به دست اوست! و نه شرق و نه غرب به پای قدرت او نمی­رسند و شبیه او نخواهند بود!

قیام ملت ایران الهی است! «وقتى که مطلبْ الهى شد، دیگر خوف از قدرت ها نیست؛ هیچ قدرتى مثل قدرت خدا نیست. خوف از قدرت ها کسانى باید داشته باشند که اعتقاد به خداى تبارک و تعالى ندارند. مسلمین، مؤمنینى که اعتقاد دارند به مبدأ قدرت، اینها از قدرت ها نباید بترسند. پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خداى تبارک و تعالى داشت، در صورتى که عددشان کم بود و چیزى نبود و فقیر هم بودند، از همین فقیرهاى بیچاره بودند، لکن قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرت ها را یکى بعد از دیگرى شکستند و همه را دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند.

عمده همان روح ایمان است که بر انسان باید چه باشد! این قدرت هایى که الآن ما مواجه با آنها هستیم هى مى‏ ترسانند آدم را از اینکه ابرقدرت ها هستند! شوروى هست، آمریکا هست، انگلستان هست. صحیح است، اینها قدرت هایشان زیاد است، لکن قدرت یک ملتى که حق مى‏ گوید، که براى خدا قیام کرده است، مى‏ خواهد که مملکتش مملکت اسلامى باشد نه اینکه مملکتْ مملکتى باشد که صورتش صورت اسلام و واقعش بر خلاف.

این قیامى که الآن ملت ایران کرده‏ اند، در مقابل همه این ابرقدرت هاست. و این ابرقدرت ها را شما اطمینان داشته باشید که نمى‏ توانند کارى انجام بدهند؛ یعنى خداى تبارک و تعالى اینها را مقابل هم قرار داده است که اگر او بخواهد حرکت کند این یکى تَشرش مى‏ زند. تازگى شوروى تَشر زد به آمریکا که اگر بخواهى دخالت کنى در امر ایران، ما چه خواهیم کرد. نمى ‏توانند بکنند. و باز از شوروى گفته‏ اند که گفته است که- سران شوروى- که ایران باید سرنوشتش را خود ملتش تعیین کنند. البته اینها هم حالا حرف مى‏ زنند اما مسأله همین است. مسأله این است که هر ملتى باید سرنوشت خودش را خودش معین کند.

و اگر یک ملتى قیام کند این طورى که الآن ملت ایران قیام کرده است، این قیام یک قیام الهى است؛ یعنى آنى که من اعتقاد دارم- و همین طورها هم هست- این است که یک همچو قیامى را نمى‏ شود با تبلیغات بشرى، با این حرف هاى ماها نمى‏ شود یک همچو قیامى درست کرد. ماها یک حوزه کوچکى را، یک فرض کنید موج کوچکى ما مى‏ توانیم تهیه کنیم. آنکه این قیام را درست کرده است خداست‏ ...

مى‏ خواهم عرض بکنم که نه جناح سیاسى الآن مى‏ تواند بگوید که من کردم این کار را، تمام ایران را من به جنبش در آوردم نه جناح روحانى. جنود خداست که این کار را کرده. امر خداست این کار. و لهذا امید به آن است. مال بشر نیست که انسان بگوید پشتوانه ندارد. این کارْ کار خداست که یک ملتى که در چند سال پیش از این اگر چنانچه بازارش را مى‏ خواستند ببندند یک پاسبان کافى بود، حالا ایستاده در مقابل همه قدرت ها؛ مشتش را گره کرده در مقابل همه قدرت ها ایستاده و «نه» مى‏ گوید. مى‏ گوید ما نمى‏ خواهیم این را!»[6]

نویسنده: ز.طاوسی

منابع:

1.       تدبر سوره مبارکه توحید

2.       صحیفه حضرت امام خمینی (ره)

3.       ترکشدوز، امیرحسین، «انقلاب، مشی امام و گزینه های بدیل»

4.       بابایی، احسان، «مولفه های اسلام ناب»



[1] . اشاره به متن پیام «منشور روحانیت» حضرت امام خمینی (ره). صحیفه امام، ج1،ص278

[2] . صحیفه امام، ج1،ص 419 و420

[3] . صحیفه امام، ج1، ص 245و246

[4] . همان، ج3، ص304

[5] . همان، ج4،ص159و160 . مصاحبه با خبرنگار روزنامه رویترز

[6] . همان، ج5، ص36-39


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۸
گردان حضرت معصومه (س)

نظرات  (۱)

۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۳۵ کاظم رجبعلی
خیلی خوب بود فقط آمادگی داشتته باشید که سیر رسیده شده سوره توحید به مطالب استنباط شده را در گردان توضیح بدهید اگر در این فاصله روی آن فکر کنید و حتی تبدیل به نمودار شود هم خوب است 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی