گردان حضرت معصومه (س)

گردان پژوهشی ادبی حضرت معصومه (س)

گردان پژوهشی ادبی حضرت معصومه (س)

«سوره مبارکه کافرون»

تنها وقتی می ­شود تو را با دیگری شریک شد و در صف دیگران قرارت داد که پیش از همه­ ی این­ ها تو انکار شده باشی! یعنی نه اینکه نباشی! تو هم باشی اما مثل خودت نباشی، مثل بقیه باشی! سنگ و چوب و ماه و ستاره و خورشید! آن وقت تو هم مثل همان سنگ و چوب پرستیدنی می­ شوی! پرستشی که پرستش نیست!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۹:۵۲
گردان حضرت معصومه (س)

«سوره مبارکه کافرون»

مثل آن است که بیایند به تو بگویند آب نخور، غذا نخور، نفس نکش، اما! زنده بمان!!

اصلا مگر می ­شود؟! در عقل که هیچ، در مخیله­ ی هیچ بنی بشری هم نمی­ گنجد! حتی در مخیله­ ی همان عرب بادیه نشین عصر جاهلیت!

اما نمی­ دانم چطور شد که آمد و گفت که چند ماهی خدا را تنفس نکن! او را عبادت نکن! مگر می­ شود؟! هرگز!! «و لا أنا عابد ما أعبدتم». اصلا محال است که خدا را نپرستید و زنده ماند! شمایی هم که فکر می‏ کنید پرستنده­ ی او نیستید و زنده­ اید؛ توهم می­ کنید که زنده ­اید! مدتهاست که مرده­ اید! اصلا برای همین است که هرگز نمی ­توانید خدای مرا بپرستید! «و لا أنتم عابدون ما أعبد»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۷
گردان حضرت معصومه (س)
سخنرانی شروع شد؛ کلمات فارسی بود. کاملا روان، اما مثل آن بود که  این کلام از خودش نبود! داشت تلاوت می­ کرد آیاتی را که در عمق جانش نشسته بود! قرائت قرآن به زبان او، سوره ای بود که اندک اندک نازل می ­شد. گوش هایم را تیز کرده و حواسم را جمع! سوره ی «طارق» بود که تلاوتش می­کرد!...

متن پیش رو تحلیلی است تدبری، از بیانات حضرت آقا در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام(ره). دریافت نویسنده از سخنان معظم له؛ آن بوده است که ایشان مفاهیمی را در باب نظام اسلامی در این سخنرانی ارائه داده اند که منطبق با مفاهیم سوره مبارکه «طارق» می باشد.

سخنرانی ترسیم فضایی است که استکبار جهانی سعی دارد نظام اسلامی را اگر بتواند از میان برده و یا در صورت ناتوانی سنگ اندازی کند و این دید جهانی ایجادشده، که نظام اسلامی کارآمد است و بیهوده نیست را از بین ببرد. به عبارت دیگر دعوا بر سر «قول فصل» بودن نظام اسلامی است. و استکبار جهانی تمام تلاش خود را برای از میان بردن آن می­ کند. در این میان رجوع به طارق و طریق ایشان، و حرکت کردن در مدار ترسیمی آن، حافظی است که نظام را از این چالش ها و کیدها دور می­ کند.

نمودار زیر، به صورت خلاصه و تیتر وار سیر تدبری رسیده به مطالب فوق را نشان می­دهد.





نویسنده: ز.طاوسی
 فایل بیانات حضرت آقا (93/3/14):
دریافت

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۲
گردان حضرت معصومه (س)

«رجوعی به خود در هوای سوره مبارکه طارق»


نمی دانم دقیقا از چه زمانی بود؟! از کی بود که سراغی از دلم نگرفته و دل تنگ خودم نشده بودم؟! همان دلی که از زیر قرآن ردش کردم و با عود و اسفند و سلام و صلوات، به دست تو سپردم و راهی دیار تو کردمش!

اما دیشب! عجیب شبی بود! سینه ام سنگینی می کرد! نفسم بالا نمی آمد... چشمم دائما میان زمین و آسمان غور می کرد. نگاهی به آسمان، نگاهی به زمین، نگاهی به آسمان، نگاهی به زمین، نگاهی به آسمان...

بی قرار بود وجودم و دلتنگ... دلتنگ دلی که به دست تو بود و توی که مدتها..

انگار آدم دلتنگ که می شود، غریب می شود... بی حبیب می شود! غریب می شود، به نداریش می رسد؛ همان که تمام دارایی اش است! همان نداریش که کوچکش می کند! نطفه اش می کند... غریب که می شود، نداری اش، بی قوتی و بی یاوری اش سر برمی آورد!

غریب شده بودم! یک چشم به آسمانِ دل و یک چشم به زمین...  «و السماء ذات الرجع و الارض ذات الصدع...» بازگشته بودم سمت تو که «و أسمع دعائی إذا دعوتک و أسمع ندایی إذا نادیتک و أقبل علیَّ إذا ناجیتک فقد هربتُ إلیک...»

بریده ام! بریده ام از کید دشمنی که دام می چیند برای بریدنم از تو! و حال بی دلی را دارم که نزد تو پناه آورده است! « إن خذلتنی فمن ذا الذی ینصرنی؟!!...» دشمنی که می داند کبوتر دلم جلد خانه توست! با آب و دانه تو! کید می کند! غبار می افکند و غبارآلودم می کند تا دستم را از دامنت کوتاه کند! و من، پناه می برم به تو تا دست در دست "طارقت" بگذاریم «الهی الحقنی بنور عزّک الابهج فأکون لک عارفا و عن سواک منحرفا» تا دست در دست "طارقت" بگذاریم، تا کار دلم تا همیشه دست در دست او رجوع به تو باشد!

 

نگارنده: ز.طاوسی

1393/3/12

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۶
گردان حضرت معصومه (س)

«برگرفته از سوره مبارکه تکاثر»


آنقدر غرق شدم در نیازم

یکدفعه چه شد نفهمیدم !کجایم؟! غرق آب...

به خیالم گرفتارم در این رویا ،دنیایم شد آرزو

یکدفعه چشم روشن شد تازه فهمیدم من کجایم ،غرقم!

به خیالم در صدفی چون مرواریدم،ولی خرد شدن را یکدفعه دیدم!

آن لحظه کسی آهسته به من گفت:

گرچه مروارید صدفی دارد ،بدان تو هم در این دنیا پناهی داری!

اما حیف چه دیر فهمیدم!


نگارنده: سمانه سجادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۱
گردان حضرت معصومه (س)

«برگرفته از سوره مبارکه کوثر»

به نام ایزد یکتا که هم رحمان است و هم رحیم

آنقدر که رحمتش شامل حال عالم است،آنقدر که گنجینه ی وجود عالم را به ما عطا کرد و کسی قدر ندانست جز مومنینش!

مرسلی که رسالتش را با تمام وجودش از عشق و مهربانی از خالق برای مخلوق گفت و توصیف کرد آنچه که نشنیده بودیم و ندیده بودیم،آنقدر که از خدا بی خبران سرخم کردند.

به درستی که خیر کثیر ما مرسلان الهی بودند ،پس به پاس رحمت منان دست را ربنا گویان بالا بریم انقدر که فرشتگان سجده کردند.

دنیا را قربانی عشق مان کنیم،غرق شویم و دیگر هیچ نشنویم و نبینیم در حیرت زیبایی بمانیم.

آری این چنین است که شیطان از ناامیدی فریاد کشد.


نگارنده: سمانه سجادی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۷
گردان حضرت معصومه (س)

«برگرفته از سوره مبارکه کوثر»


عطایی که یعنی قرب!


یا باسط الیدین بالعطیه...

آغوشش را گشوده بود برای بخشیدن و یک بغل عطیه بود در میان دستانش...

هر آغوشی رنگ و بوی خاص خودش را دارد! مثلا وقتی که در آغوش مادرت جا می­گیری، یک دنیا مهر و عطوفت را در بر گرفته ای، یا وقتی پدرت آغوشش را برای تو می­ گشاید؛ مأمن و آرام می ­یابی! اما در این میانه هر آغوشی همیشه دو بخشِ مشترک دارد! بخشِ اول بخشش و عطا و بخشِ دوم، نزدیکی و قرابتی که همیشه تو را در آغوش می­ فشارد!

... دستانش را گشوده بود و گشایش آغوشش عطایی بود بی نهایت. بی نهایتی که در میانه دستانش از کران تا بی‏کران امتداد داشت! حال، تنها تو بودی و او! تنها او ماند و تو! "اعطینا"یش به رویت لبخند می­زد و تو را تا "قاب قوسین"[1] دستانش، تا "سدرة المنتهی"[2] قرابت آغوشش؛ می­ برد! همانجا که نقطه وصلت با کوثر "جنة المأوی" به انتظار نشسته است، تا «إنّا أعطیناک الکوثر»!


نگارنده: ز. طاوسی



[1] . سوره مبارکه نجم آیه 9

[2] . سوره مبارکه نجم آیه 14

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۲۷
گردان حضرت معصومه (س)

«داستان کوتاه در حال و هوای سوره مبارکه مطففین»


جنگی درگرفته بود بین خواستن و نخواستنش! عقربه های ساعت اتاقش روی 10 خودنمایی می کرد. پلک هایش سنگین شده بود و آرام و بی اختیار روی هم قرار می گرفت و به ناگاه دوباره می پرید! لاجرم؛ در این جنگ نابرابر، نخواستنش قافیه را از دست داد و پلک هایش بر هم افتاد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۳۱
گردان حضرت معصومه (س)

«بسم الله الرحمن الرحیم»

" اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک "

 

از بی نهایت...

وقتی چیزی بی نهایت باشد، حتما از بی­ نهایت آمده است. یا نه! بهتر بگویم وقتی چیزی را نهایتِ بی نهایت می­ بخشد؛ حتما و قطعا از جنس خود می­ بخشد! یعنی حتی اگر به دو دو تا چهارتا و حساب سرانگشتی دنیا هم که بخواهی حساب کنی جز این نخواهد بود! مگر جز این است که ابر، ابر، و  نور، نور می­ بخشد و می­ زاید؟!

.... صدایش که به « إنّا...» بلند شد، انگار تمام دارایی اش را به صف کشید! دارایی که نهایتی برایش متصور نبود!! نه نه! دارایی نبود! خودش بود! وجودی که نهایتی نداشت! هر طرفِ « إنّا...» را که نگاه می­ کردی، فقط او بود! مانند وقتی که به اقیانوس چشم می­ دوزی و جز زلال آب، هیچ نمی­ بینی! هرچه بود بی­ نهایت بود و هرچه بود وجود بود و هرچه بود تمام خیر و خوبی!

هرچه بود، تمام بود!!

انگار از پاره وجود خودش... نه! وجود خودش را بخشیده بود؛ که ندای «اعطیناک الکوثر» اش، در گوش فلک سنگینی می­ کرد! مرتبه ای از وجودش که بر تو نازل شد! عطا شد! و تویی که ظرف وجود بی­ نهایت خواهی بود! حتما از جنس همان کوثر بی ­نهایتی! کاف خطاب تو آن­قدر بی­ نهایت هست که کوثر بی­ نهایت در آن استمرار یابد!

انگار همه چیز از مدار او به مدار تو می ­­چرخد! بی­ نهایت، از بی­ نهایت به بی­ نهایت!

 

نویسنده: ز. طاوسی


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۳
گردان حضرت معصومه (س)

خیلی فکر کردم که این پست را روی وبلاگ بگذارم یا نه! و بالآخره تصمیم گرفتم و این کار را کردم!

ماجرا به 7 یا 8 سال پیش برمی­ گرده وقتی که کار هر روزه ام خواندن شعر، به ویژه شعر شاعران معاصری هم چون مرحوم قیصر امین پور بود!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۵
گردان حضرت معصومه (س)